امپریالیسم و لزوم توسعه ی تئوریهای کلاسیک امپریالیسم سرمایه داری
امپریالیسم، از تئوری تا توسعه
بررسی علل پیدایش، صفات عمده، چگونگی توسعه و شیوه های نفوذ و سلطه ی کلنیالیسم، امپریالیسم و همچنین اثرات اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی این سلطه بر مستعمرات در هر دوره ی تاریخی باید با توجّه به ساختار
نویسنده: شاپور رواسانی
امپریالیسم و لزوم توسعه ی تئوریهای کلاسیک امپریالیسم سرمایه داری
مقدّمهبررسی علل پیدایش، صفات عمده، چگونگی توسعه و شیوه های نفوذ و سلطه ی کلنیالیسم، امپریالیسم و همچنین اثرات اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی این سلطه بر مستعمرات در هر دوره ی تاریخی باید با توجّه به ساختار اقتصادی ــ اجتماعی مشخّص و شیوه ی تولید مسلّط در کشور استعمارکننده و در سرزمین مستعمره در همان دوره ی تاریخی معیّن صورت گیرد. زیرا شیوه های سلطه ی کلنیالیستی و امپریالیستی هر کشور یا بطور کلّی جوامع استعمارگر بر هر مستعمره ی معیّن (یا مستعمرات) رابطه ی مستقیم با ساختار اقتصادی ــ اجتماعی و شیوه ی تولید مسلّط در کشور استعمارگر و همچنین ساختار اقتصادی اجتماعی ــ فرهنگی و شیوه ی تولید مسلّط در مستعمره ی معیّن (یا مستعمرات) در همان دوره ی تاریخی معیّن دارد.
کلنیالیسم یا امپریالیسم در هر جامعه، بخشی از ماهیّت و بدنه و نظام اجتماعی و قوانین اقتصادی ــ اجتماعی حاکم یا ناشی از همان شیوه ی تولید در همان جامعه است ــ کلنیالیسم و امپریالیسم امری سیاسی به معنای مجموعه ی شیوه ها و روشهای حکومت نیست تا با تغییر نظام سیاسی یا جابجا شدن احزاب در سازمان دولت تغییر کند، بلکه چون بخشی از ماهیّت و تابعی از قوانین حاکم اقتصادی ــ اجتماعی بر جامعه است. تا زمانی که شیوه ی تولید و ساختار اقتصادی ــ اجتماعی و فرهنگی جامعه تغییر نکند، در ماهیّت و اهداف و اصول آن نیز تغییری رخ نخواهد داد؛ گرچه ممکن است شیوه های سلطه و غارت تغییر یابد.
بنابراین توضیحات و با توجّه به ساختار اقتصادی ــ اجتماعی و سیاسی و شیوه ی تولید مسلّط در هر دو گروه از جوامع ــ استعمارکننده و استعمارشونده ــ در یک دوره ی تاریخی معیّن می توان علل پیدایش، توسعه و اثرات متقابل رویدادهای اقتصادی ــ فرهنگی ــ سیاسی و رابطه ی این زمینه ها با یکدیگر را در درون هر یک از کشورهای وابسته به دو گروه و در تأثیرات متقابل اقتصادی و اجتماعی جوامع استعمارکننده و مستعمراتی کشف و تعریف دقیقی از کلنیالیسم و امپریالیسم ارائه نمود. با تغییر شیوه ی تولید مسلّط و ساختار اقتصادی ــ اجتماعی کشور استعمارکننده یا جامعه ی مستعمراتی و حتّی با تغییراتی که در زمینه های مختلف اقتصادی و سیاسی و فرهنگی در چارچوب شیوه ی تولید مسلّط و موجود در این جوامع رخ می دهد ممکن است شیوه های سلطه و غارت کلنیالیستی امپریالیستی نیز دچار تغییر گردد امّا ماهیّت و اصل کلنیالیسم و امپریالیسم به معنای غارت حاصل کار و دسترنج، ثروتهای طبیعی و اجتماعی مردم مستعمرات، سلب آزادی های فردی و اجتماعی، تحریف هویّت فرهنگی، تاریخی و مذهبی ساکنان این سرزمینها چه با کاربرد زور و خشونت، چه به صورت مستقیم و علنی و چه با بهره برداری از مکانیسم بازار و غیرمستقیم ثابت می ماند.
تجارت اقتصادی، فرهنگی و سیاسی در قرن اخیر ثابت می کند که تنها تغییر شیوه ی تولید یا تغییرات فرهنگی و سیاسی نمی تواند موجب شود که جامعه ای وارد مرحله ی امپریالیستی نشده یا از آن خارج گردد یا مستعمره ای از مستعمره بودن آزاد و رها شود.
یکی از نکاتی که در بررسی مسئله ی امپریالیسم باید مورد توجّه قرار گیرد این است که، همچنان که امپریالیسم پیش از پیدایش و رشد شیوه ی تولید سرمایه داری وجود داشته، در چارچوب یک شیوه ی تولید غیرسرمایه داری نیز می تواند رشد کند و توسعه یابد. برای اجتناب از چنین روندی نه فقط باید شیوه ی تولید بلکه فرهنگ جامعه نیز از مرحله ی نازل خارج گردد.
چه درباره ی شیوه ی تولید و چه درباره ی نظامهای سیاسی و تغییرات فرهنگی سؤال و مسئله ی اصلی این است که آیا در شیوه ی تولید و نظام سیاسی و فرهنگی جدید حقّ حیات همه ی انسانها در همه ی سرزمین های جهان و بر اساس این حقّ مسلّم و طبیعی حفظ سایر حقوق فردی و اجتماعی بشر در همه ی زمینه های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی، هدف و فکر اصلی و راهنماست و کلّ جامعه وارد مرحله ی متعالی شده، حاکمیّت و مالکیّت جوامع انسانی بر وسائل عمده ی تولید، سرمایه ها و ثروتهای اجتماعی و طبیعی و همچنین آزادی اندیشه و بیان را در زمینه های سیاسی و فرهنگی پذیرفته و بدان عمل می کند یا هنوز در مرحله ی بدوی و نازل از تکامل اقتصادی و فرهنگی قرار دارد و مالکیّت و حاکمیّت خصوصی افراد و طبقات ــ و در هر حال یک اقلیّت ــ بر اقتصاد و سیاست و فرهنگ جامعه را قبول و تحمّل و حقّ حیات و سایر حقوق بشری انسانها را فدای رفاه و ثروت یک اقلیّت استثمارگر می کند؟
سیاست کلنیالیستی و امپریالیستی در دوران باستان نیز از جانب جوامعی چه با شیوه ی تولید آسیایی، و چه برده داری یا فئودالیسم درباره ی بسیاری از سرزمینهای مجاور اعمال می شد. غارت و چپاول، باج گرفتن و برده داری و برده فروشی در همه ی انواع آن، چیزی جز استثمار انسانها و استعمار جوامع نبوده و نامی جز کلنیالیسم و امپریالیسم ندارد.
آنچه کلنیالیسم و امپریالیسم سرمایه داری در دوران ما را از کلنیالیسم و امپریالیسم دوران باستان و همچنین قرون وسطای کشورهای اروپایی جدا می کند تفاوت در علل پیدایش، صفات عمده و چگونگی نفوذ شیوه های تسلط و غارت کلینالیستی و امپریالیستی از جانب کشورهای سرمایه داری استعماری و اثرات اقتصادی ــ اجتماعی و فرهنگی این سلطه بر مستعمرات است. این علل، شیوه ها و اثرات در مقایسه با کلنیالیسم دوران باستان دچار تغییرات فراوان شده، اما کلنیالیسم و امپریالیسم در محتوی و ماهیّت تغییری نکرده است.
منبع مقاله :
رواسانی، شاپور، (1380)، نادرستی فرضیه های نژادی آریا، سامی و ترک، تهران: اطلاعات، چاپ دوم.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}